دانلود آهنگ فرزاد به نام شماره ۱
دانلود آهنگ فرزاد به نام شماره ۱
Download New Music Farzad – Number 1
دانلود با کیفیت 320
| متن آهنگ |
سختیا مثل سنگ تو مسیر رود
از رضای کینه رنج بهای آگاهی بود
ازین نکته بترس که از کسرت سوختن به جمال فطرت
که آن آرامش در فهمیدن نیس که از پذیرفتن
همه خفتن از سر سبز یه نصیحت گفتن
بیگدار آویز کردن ازین بازی ، با مایه راضیت کردن
گفتن ای مرید آگاهی نه رهایی از قیدها
بلکه هویدا در انتخاب آگاهانه پیدا
تو همیشه بینشی نه میتونی بشی نه در حالشی
از حجم سنگین تنش هات فقط در انتظار بالشی
گفتن معنای رنجو درک کن به سمت رهایی بتاز
بساز آیندتو نشد به خودت بیا به داشته هات بناز
پسر خوب جهان بیرون بازتاب آرامش درون
کافیه همینو بکن تو مغز انتظار خوشی تموم
چه بی مفهوم ترس بچش بهوش باش صبور
تا باشه ازین ترسا ازین همه نمک نشناس کلون
بگذرد که هر چی کاشتی تو جونت ریشه توکزند
از خودت مایه بزار که همدمت تا پای جونش دور زند
اینجا مدرسس هر رنج یه درس از ته این هنجرس
حفظ ظاهر کن و الا اساسیه خونت دم پنجرس
این چه صحنس که رفیقت پی یافتن یه رخنس
از شفای روحِ درون عزای کشتن داشتن از نسل
بی خش و تَرک تا توانی سخت نکش به این گوشه سرک
با حال میزون بسپار جون و گوشت به این ترک
سرخورده گشت هر کی اشاره کرد با این انگشت کج
از کنج شهر شاهد این منجلاب دلم افسرده گشت
به پهنای خیابون بوی گند نا امیدی میده دلامون
نشستم تنها خاموش توی خاکستریترین قلب سیاتون
صفحه شد حرف تو گلویی که از فریاد خفه شد
هر نگاه برگشت از منو غصه هام تلنبار یه تپه شد
هر فکر تو تار و پود هستی یه اثر داشت
هر کسی داشت کاشت ، ببین که داداشت چه توان خطر داشت
از نیش بغل دستید سفت بر حزر باش
که اگه زرنگ باشی ریزشو کشف میکنی از حرفاش
منجلابو دیدم نه از دور بلکه از توش
ولی هنو نفس میکشم حتی امروزی که رفتم از هوش
که این سنگِ رو زمین روزی بخشی از دیوار
تفاله حاصل یه مغز ناسالم ، بطن آدم بیماره
دیواری که روزی خونه بود یکی توش سرخوش
همون دیوار خراب قلوه سنگ ناکارش کرد از پشت
افزون هزار چاپلوس تا سرکوب امت پاسوز
تا رکبِ نقاقِ دوستی تا مخفی نقاب جاسوس
میزنیم به همت چاقو که بغل ما به عاله جا بود
این طرف به برکت ما آذوقه کاملا شده کاه دود
زیر این پرچمِ خفت از غلاف خنجرا وا بود
سرنگون به کف تابوت مثالش حضرت شاه بود
نای بازی نیس از بس شرط بست باخت هرج به مرج
بس کن مطلع اون سرکشی که تاخت از کج به کج
ظلم تنها شلاق بر تن نیست گاه نگاه از حقارت
و گاه سکوتی است که فریاد خفه کرد و پاره بکارت
روح انسان از تبار عدالت میکند لقمه دلالت
اشک گر بارد از صداقت با حقارت میکنن ادارت
موافقا : نه از جنگ آخر میمیرم از غم
منافقا : خدا بگیر از من آنچه تو را بگیره از من
……….
دنیارو از دید درد بنگری همچی عوض میشه
خونه ها قفس میشه
خنده ها جدل میشه
هدفا هچل میشه
تولدا عجل میشه
عصر ما حجر میشه
آخر آینده به یه دروغ بدل میشه و بازنده به بلوغ میرسه و همین عجب میشه
…………………………
عمق شب سرد ، جاده لب مرز ، کف یا زخمِ راه سنگ ، نجومِ پشت ابر
یه دل تنگ تو اتاق ، خیره به ته طاق ، زبون و لباى داغ ، تنوره صداى چاق
روابط ضعیف، لطیفم ، همچى ردیف ، تو جمع گنگ ، شیش دنگ ، شد عمق ، مخ پر
یه گوشه اى بى ذوق ، مخم بمب ساعتى که داره تند میبرتم به آینده اى گم
بى پلن مى برن مى کنن مى خرن و من مغز پر از ایده ، که همش مى پرن
بى درنگ از روت ، رد میشن مى درن و آخر خاک روت میریزن و آبروتم مى برن
تو سرم افکارم سادس دیوانه وار ، نیتهام مثل آینه اس ، وارونه ، با انعکاس تار
ته غار ، بابى قرارى من مى نویسم ، که نه این بیتا سیاسیه و نه اعتراضه کار
حرف کشیدن از من ساده ، پیاده به راهم ، درادامه ، دیوارا ، جلو من قد کشیدن
هرکى دیدم ناظر ، به ظاهر دوست ، حاضر ، واسه کمبوداشون ، جلو راهم صف کشیدن
خنده من نقش نقاب ، جهان ، نفهم تر از اینه ، که این کینه عمود ، تو جهان بینى من بشینه
ببین اینه تا این بنده ها خنده ها دیدن ، حرف که نه ، انگ بد تا ابد مى چسبه به سینه
وقت صعود زخم زدن ولى خطر کردم ، حرف رحم نزن تا بخشیدم ، تهش غلط کردم
وقت سقوط کف زدن ولى من سقف زدم ، واسش سخت جنگیدم به دلم رسم ادب کردم
هرچى ساختم ، پاک شد خاک شد ، وقتى فریبتو حقیقت و دیدم چشمم ، بازشد
تا پاس شد چِکا ، باز شد بن بست ته کوچه ها ، ثوابا ، کباب غازشد
چه لبخندى که ترفنده ، خرفهم حرف خودمم چه جالب ریشه همه هدفا مبهمه
همهمه ناجیا که مسیرو دور زد ، غر زد ، شد سرد ، پشت سر حرف مفت زد
حالم خراب سراب تمجدیداى مذابتون ، که اگه بزارم شنیده شه عذابم میشه
حواسم ، موجب ثوابه گناهم میشه ، کى اینجاس که بفهمه حال خرابم چیه
نزارم پیشت نقشه کشون اکثرشون ، تا ته فرو مى کنن تو پهلوت خنجرشون
از تو ضرحاشون پشت سنگراشون کمین کردن ، تا ظاهرا عمل کنم به حرف تک تکشون
اخم نکردم چون رحم ندیدم رحم نکردم ، ازجماعت منصف تقاضاى بد نکردم
رد نکردم وقتمو بیهوده صرف نکردم ، واسه شناساییتون یه ثانیه ام صبر نکردم
با این روزا که روحمُ هرشب آتیش میزنن ، ازصبر ، یه قفس ساختم غضب قاطیش مى زنم
با تیشه ریشه میزنن ، به ریشِت نیشه میزنن ، میخرن واسه خلاصى ازشرت پا پیش مى زارن
قفلِ بى کلید ، هرکى خورد ، خنجر شد ، هرچى گفتیم افاقه نکرد پنجر شد حجره مون
از پنجرمون فقط گرد و خاک ، شبا برق و باد ، شد نصیب این حنجره ی پنجرمون
نه با دنیا قهرم و نه طلبکار از کسى ، فقط بدون ، نمى خوام درآردم سراز کارکسى
تو این روزگار اصف بارکثیف ، سرجا خودت بشین رفیق ما همه هم اندازه هستیم
سر به سر من گذاشتید توی دردسرم
دست رو دست گذاشتید که دیدید در به درم
دست از سرم بردارید که تنها تک پسرم
بذار مال خودم باشه کف پا تا فرق سرم
خاک رو سر من ریختید و کردید دست به سرم
ولی من با سند میزارم تاج رو سرم
………………………..
برخی از دور فریاد سر مید
برخی مزدور به سمتی در میرن
برخی خروج به نفع اهریمن
برخی عروج به قلب میهن
و برخی فهمیدن فهمیدن فهمیدن
……………………….
شماره یک ، پرتاپ ، جنبش ، قدرت ، خیزش ، حرکت ، برهان ، باور
همه هستی ملت ، عفت ، ایمان ، امت ، نهضت ، قرآن ، مادر
همه بردیم خوردیم کردیم عادت ، انجام تکلیف از دید داور
از همه عبرت مغز زده تاول ، حاضر پرواز بار ته خاور
سرزمین رو آبادی ، غیرت رو آزادی ، ترس از رسوایی این اصل آگاهی
خودخواهی ، تنهایی ، کوتاهی ، گمراهی
نفس کودک تهران بی خبر بی امان موشک مهمان
جلب چشماش نور از پنجره دیوار ، پشت اِمهاش آماده کنج لب سیگار
دیدار رعب و وحشت تصور مادر پس و پیش نداشت گشت همین مصیبت باور
از همین بابت درنده برنده بازی و وجدان شد به خون بچه راضی
پرتاپ صادق به امر ارباب ، آماده ، حاضر، دوش به فنگ سردار
جواب قاطع به قلب اهداف ، شد واضح مثالش ، جنگ احزاب
با تفکیک دردات ، تصمیم به فرار ، تا نمایش غربی که هویت و پرداد
خوندم از خاکی که صدای اجداد ، میداد به گوش کری که ندای کج داد
این جغرافیا ریشه عمق خاکش ، ما میسازیم گلستان عمر پاکش
غیرت تو وجود من جنس خواهش ، پناهش خدا از دریا تا به بامش
من خوندم ، از ریختن ، مایی که توی این قصه مرز و بوم خون پاک
ما موندیم به حرمت رفتگان ، بیا دلبرم ، چراغ این خونه باش
ز بر و برق لب ، بیتاب راه فرق سر ، تا نمایش پیچش ترِ زلف خم
من از ذوق تو زوق مرگ ، با صبح تو الفت ، با ظهر تو قوت ، با شوق تو ممتد
بشتاب که دلم گرفت ، سخت ترین واژه بر وصف تو شد عجز ترین
دست و دلبازترین ، خود بنما که سرازیره دلم به دلت سخت عجیب
قاطع ، منجی غمباد عالم ، عاشق ، تو مونس و سلطان و شاهم
اشک ز مشک ، بیا از عرش به فرش ، با تو می درخشم ، میکنم زین به رخش
جان منی ، خاتمه شعر منی ، از تب دوریِ تو ، رویتِ من صید منی
من آبرومند شدم تا به تو بند شدم ، از ته چاه غضب صاحب لبخند شدم
خواهمی گرما مرا آغوش همی ، بنده را محتاج نیس تا تو ماهمی
باده چرت و جام چرت ، تو شراب حالمی ، گل من ، تو قرار عالمی
دیدگاه خود را بگذارید